نویسنده:سید رضا طاهری



 

اهمیت انگیزه تحصیلی

پیشرفت کودکان در مسائل تحصیلی، آرزوی هر پدر و مادری است. مؤثرترین عامل در پیشرفت درسی کودکان، انگیزه تحصیلی است. امروزه که بسیاری از مزایای اجتماعی مثل شغل خوب و جایگاه اجتماعی مناسب، به میزان تحصیل افراد بستگی دارد، انگیزه تحصیلی بیش از پیش اهمیت می یابد، به ویژه در نظام های آموزشی که راه یابی به مقاطع بالاتر، بر اساس شایستگی و کارکرد فرد در مقاطع پایین تر صورت می گیرد. برای نمونه، راه یابی به دانشگاه، بر اساس معدل درسی دوره های راهنمایی و دبیرستان دانش آموز سنجیده می شود. در چنین مواردی، انگیزه تحصیلی فرد و در پی آن، پیشرفت مؤثر در مسائل تحصیل، فوق العاده اهمیت می یابد. والدینی که بتوانند چراغ «انگیزه» را در قلب کودکان خود روشن سازند، آینده مطمئن تری برای آنان رقم زده اند؛ زیرا فرزندانشان برای پیشرفت به خوبی می کوشند، تکالیف درسی خود را به درستی انجام می دهند، درس ها را با اشتیاق فرا می گیرند و مطالب تازه را با علاقه یاد می گیرند. بدین ترتیب، با گرفتن رتبه ها، جایزه ها و امتیازها، والدین خود را سرفراز و شادمان می سازند، بذرهای امید را برای آینده سبز خود می افشانند و نگرانی نسبت به مسائل تحصیلی را از ذهن والدین خود می زدایند.
پدر و مادری که بتوانند انگیزه تحصیلی کودکانشان را افزایش دهند، زمینه را برای رشد سالم شخصیت آنان فراهم می سازند؛ زیرا فرزندان آنان با پیشرفت در زمینه های مختلف تحصیلی، احساس «خودکارآمدی» و «شایستگی» را در خود افزایش می دهند. موفقیت در تحصیل، عملکرد آنان را در زمینه های دیگر زندگی بهبود می بخشد و در نتیجه، شخصیت بهنجار و اثرگذاری می یابند.
کودکان بی انگیزه به هر بهانه ای از انجام دادن تکلیف هایشان سر باز می زنند. والدین چنین کودکانی برای وادار کردن آنها به درس خواندن و توجه به مسائل و تکلیف های درسی با مشکلات زیادی روبه رو هستند. معلمان و مربیان از عملکرد آنان احساس نارضایتی می کنند و ممکن است هر از گاهی والدین را به مدرسه بخواهند و نسبت به پیشرفت تحصیلی کودکانشان به آنان هشدار دهند. همچنین ممکن است کودکان بی انگیزه به دلیل نداشتن پیشرفت تحصیلی، به ناهنجاری های روحی و روانی، مشکلات اجتماعی و شاید بزهکاری گرفتار شوند؛ زیرا کودکانی که انگیزه ای برای تحصیل ندارند، هر چند هوش و استعداد بالایی هم داشته باشند، در تحصیل موفق نمی شوند. بنابراین، از نظر معلمان، انگیزه، مهم تر از هوش است. دانش آموزان با انگیزه هر چند با استعدادی در حد متوسط، با تلاش، عملکرد خوبی خواهند داشت و بسیارند دانش آموزان باهوشی که از استعداد خود استفاده نمی کنند.1 در نتیجه، این دسته از دانش آموزان، احساس شایستگی و توجه را که لازمه زندگی کودکان است، به دست نمی آورند، عزت نفس خود را از دست می دهند و زمینه بروز ناهنجاری هایی چون افسردگی، احساس خودکم بینی و بزهکاری در آنان به وجود می آید.
باید توجه کرد که درس خواندن کودکان با اصرار و اجبار و فشار والدین، دستاورد خوشایندی ندارد. ممکن است تا زمانی که در سنین اولیه کودکی قرار دارند، این فشارها و اصرارها نتیجه بدهد، ولی در مقاطع تحصیلی بالاتر، کودکان دچار مشکل می شوند؛ زیرا ذهنیتی منفی از درس و تحصیل در آنان شکل می گیرد و بدین گونه تحصیل را امری کسل کننده، خسته کننده و غیر جذاب می دانند. در نتیجه، در طول فرآیند تحصیل، در هر مقطعی که بتوانند استقلال خود را به دست آورند، از زیر فشار والدین رهایی می یابند و برای همیشه با درس و تحصیل خداحافظی می کنند. پس از ترک تحصیل، اگر بتوانند به کار مفید و مؤثری بپردازند، مشکلی نخواهند داشت وگرنه دچار بزهکاری و ارتباط با گروه های انحراف و مسائل از این دست می شوند.

انگیزه درونی و بیرونی

در انگیزه بیرونی، یک عامل خارجی، فرد را به انجام دادن کاری خاص برمی انگیزد. برای مثال، کودکی تکلیف های درسی خود را به خوبی انجام می دهد تا والدینش او را به سینما ببرند. اگرچه این کودک در انجام دادن تکلیف هایش انگیزه دارد، تکلیف را به خاطر خودِ آن کار انجام نداده است، بلکه تلاش او فقط برای دست یابی به چیز دیگر است.2 در مقابل، فردی انگیزه درونی دارد، کاری را فقط به خاطر خود آن کار انجام می دهد. برای نمونه، فردی که مطالعه می کند تا چیزی یاد بگیرد، به خاطر یاد گرفتن وقت صرف مطالعه می کند و نه به خاطر چیزهای دیگر مانند پاداش و نمره.
دین مبین اسلام با ارزش قائل شدن به خود علم، انگیزه درونی را در افراد برای علم آموزی تقویت می کند. امام سجاد علیه السلام می فرماید: «اگر مردم می دانستند که علم و دانش چه ارزشی دارد، در جست وجوی آن می رفتند و آن را به دست می آوردند، اگرچه با ریختن خون ها و فرو رفتن در آب های دریا باشد.»3 بنابراین، مؤثرترین نوع انگیزه، آن است که درونی باشد، یعنی کودک فقط برای یاد گرفتن و رسیدن به آگاهی، تحصیل کند، نه چیزهای دیگر مانند جایزه و نمره.
انگیزه تحصیلی زمانی در کودکان درونی می شود که حس کنجکاوی آنان تحریک شود و تحصیل را راهی برای افزایش اطلاعات خود بدانند و از خود درس خواندن و یاد گرفتن، لذت ببرند. در این حالت، مطالب را به صورت خودجوش یاد خواهند گرفت، بدون اینکه از بیرون، پاداش یا تشویقی برای آنان در نظر گرفته شود. انگیزه درونی کودکان وقتی کاهش می یابد که آنان در امر یادگیری، استقلال لازم را نداشته باشند، بزرگ سالان درس خواندن را بر آنان تحمیل کنند و کودکان، خود را در امر تحصیل مجبور بدانند.4
انگیزه درونی در کودکان بزرگ تر، نوجوانان و بزرگ سالان با درصد بیشتری وجود دارد، ولی کودکان خردسال تر هر چند مشتاق تجربه اندوزی های جدید و یادگیری مهارت های تازه هستند، برای رفتن به مدرسه و انجام دادن تکلیف های درسی، بیشتر نیازمند انگیزه بیرونی اند. بنابراین، والدین برای بالا بردن انگیزه ایشان باید آنها را تشویق کنند، دلگرمی دهند و با دادن پاداش و جایزه، انگیزه را در آنها ایجاد و تقویت کنند.

نشانه های کودکان باانگیزه و بی انگیزه

1. دانش آموزان با انگیزه، با اراده و سخت کوشند و مسائل تحصیلی خود را جدی پی گیری می کنند. هر روز بهتر از روزهای گذشته کار می کنند. اگر در راه رسیدن به هدف و حل مسائل درسی به مانعی برخوردند، استقامت بیشتری به خرج می دهند و به زودی دست از تلاش برنمی دارند، بلکه تا حد توان می کوشند مانع را از پیش رو بردارند، مشکل را حل کنند و تکلیف های خود را با جدیت انجام دهند. در مقابل، کودکان بی انگیزه کمتر می کوشند، در صورت روبه رو شدن با مانع، زود دست از کار می کشند و جدیتی در انجام دادن تکلیف هایشان نشان نمی دهند.5 2. دانش آموزان با انگیزه، علاقه مند به مطالعه و درس هستند. از مطالعه درس ها و پیشرفت در آن لذت می برند. برایشان لذت بخش است که ساعت ها بنشینند و مسائل ریاضی را حل کنند. برای آنها خوشایند است که مطالعه کنند، در مسائل تحصیلی تأمل داشته باشند و از این طریق بر آگاهی های خود بیفزایند؛6 ولی کودکان بی انگیزه، علاقه ای برای رفتن به مدرسه، انجام دادن تکلیف های درسی، حل مسائل و مطالعه کتاب ندارند.
3. کودکان با انگیزه، در فعالیت های آموزشی، مشارکت مؤثر دارند. اگر معلم برای حل مسئله یا انجام دادن تکلیفی، نیاز به فرد داوطلب داشته باشد، این دانش آموزان به سرعت اعلام آمادگی می کنند. در یک کار گروهی، می کوشند نقش مؤثری در حل آن مسئله و انجام دادن آن کار داشته باشند.7 کودکان بی انگیزه تا آنجا که بتوانند، از مشارکت در مسائل کناره می گیرند و از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند.
4. افراد با انگیزه به سرعت، تکلیف های درسی به ویژه دشوارترین آنها را انجام می دهند و می کوشند در اولین فرصت ممکن بدون اهمال کاری، تکلیف های خود را انجام دهند، ولی کودکان بی انگیزه از انجام دادن تکلیف ها طفره می روند و تا حد ممکن آن را به تعویق می اندازند. 8
5. دانش آموزان با انگیزه، خود را با کفایت می دانند، احساس می کنند در زمینه مسائل تحصیلی، کارآیی لازم را دارند و تلاش آنها بدون شک نتیجه می دهد و البته موفقیت خود را نتیجه تلاش خویش می دانند. دانش آموزان بدون انگیزه، میان رفتار تحصیلی خود و رویدادهای مدرسه، هیچ گونه رابطه ای تشخیص نمی دهند. اگر موفقیتی به دست آورند، آن را به شانس یا آسانی تکلیف نسبت می دهند و اگر از دست یابی به موفقیت باز بمانند، آن را به دشواری کار یا نداشتن شانس نسبت می دهند و بین مطالعه نکردن خود و کسب نمره پایین، هیچ رابطه ای قائل نیستند.9
6. دانش آموزان با انگیزه، تکلیف هایی را به عهده می گیرند که جالب، رضایت بخش و از نظر دشواری، در حد متوسط باشند. علاقه چندانی به انجام دادن تکلیف های خیلی ساده و معمولی ندارند. همچنین به انجام دادن تکلیف های خیلی دشوار تمایلی نشان نمی دهند؛ زیرا از یک سو، انجام دادن تکلیف های بسیار ساده، افتخار و غروری نصیب فرد نمی کند و در تکلیف های بسیار دشوار، احتمال شکست بالاست. از این رو، چنین افرادی به تکلیف های متوسط و تا حدی دشوار علاقه دارند، ولی کودکان بی انگیزه، یا تکلیف های بسیار آسان را برمی گزینند که تلاش کمی نیاز دارد یا کارهای بیش از اندازه سخت را می پذیرند؛ زیرا شکست در آنها سرزنشی را متوجه آنان نمی سازد.10
7. کودکان با انگیزه، خود را در انجام دادن کارها مستقل می دانند. خودشان با رضایت خاطر به انجام دادن تکلیف ها مبادرت می ورزند و تکلیف های خود را کارهای اجباری نمی دانند؛ زیرا کارهایی که از نظر فرد، اجباری تلقی می شوند، سطح علاقه فرد و انگیزه درونی او به انجام دادن آنها کاهش می یابد، ولی کودکان بی انگیزه احساس می کنند که مجبورند مدرسه بروند و چاره ای ندارند جز اینکه تکلیف هایشان را انجام دهند. بنابراین، از روی اکراه و اجبار به انجام دادن تکلیف ها می پردازند.11
8. کودکان با انگیزه احتمال رسیدن به موفقیت را ممکن می دانند. کودکان بدون انگیزه، اهداف خود را دست نیافتنی می دانند و رسیدن به آنها را یا دشوار و نیازمند تلاش بیش از حد یا ناممکن می پندارند. یعنی آنان دارای روحیه ای به اصطلاح «درماندگی آموخته شده» هستند. این روحیه موجب می شود آنان از هرگونه تلاشی در راه رسیدن به هدف دست بردارند.12
9. افراد با انگیزه در صورت روبه رو شدن با یک موضوع مهم، با گرایش هایی چون امید، غرور، خشنودی و خوش بینی پاسخ می دهند. برای نمونه، اگر یک تکلیف جدید و مشکل به آنها واگذار شود، به جای نگرانی و یأس، امید و خشنودی در دلشان زنده می شود، احساس می کنند از عهده انجام دادن آن برمی آیند و غرور زیادی کسب خواهند کرد. افراد بی انگیزه در رویارویی با این نوع تکلیف ها احساس دلهره و نگرانی می کنند، تا حد ممکن از آن می پرهیزند و ترس از شکست، در آنان به وجود می آید. 13
10. در آخر اینکه کودک با انگیزه، از هر نظر آماده است تا بیاموزد، احساس نیاز می کند، رغبت دارد، فعالیت می کند، در فعالیت خود پایدار است، جست وجو می کند، می پرسد، به بحث و جدل می پردازد و در همه این فرآیندها، نوعی خوشحالی نشان می دهد.14

والدین و انگیزه کودکان

سبک تربیتی والدین، در میزان انگیزه پیشرفت کودکان نقش زیادی دارد. پژوهش های مک کللند15 نشان می دهد کودکانی که انگیزه پیشرفت بالا داشتند، والدین آنان چندین مسئله را در تربیت کودکان خود رعایت می کردند:
1. معیارهای بالایی برای کودکان خود القا می کردند، یعنی به گونه ای آنان را تربیت می کردند که کودکانشان تصمیم می گرفتند زمانی بزرگ ترین دانشمند جهان یا شایسته ترین مدیر دنیا یا مشهورترین بازرگان کشور شوند.
2. به گونه ای برخورد می کردند که کودکانشان خودپنداره بالایی داشته باشند و خود را از نظر توانایی و شایستگی در حد بالا تصور کنند.
3. استقلال و خودمختاری کودکان را تأمین می کردند، یعنی در حد توانِ کودکان و با در نظر گرفتن تناسب سنی، به آنان اختیار می دادند و برای تصمیم های آنان احترام قائل می شدند.
4. به پیشرفت کودکان در کارها و تکلیف هایشان، ارزش قائل می شدند و به موفقیت آنان هر چند در کارهای کوچک، توجه و آنان را تشویق می کردند.
5. محیط خانوادگی سالم و آماده برای کودکان خود فراهم می آوردند. برای مثال، اسباب بازی های فکری برایشان تهیه می کردند و کتاب های داستانی در اختیارشان می گذاشتند که سرشار از داستان های تخیلی مربوط به پیشرفت باشند.
6. زمینه را برای کودکان خود فراهم می آوردند تا از تجربه های گسترده ای مانند مسافرت و شناخت جهان و محیط برخوردار شوند.16

نظریه اسناد

نظریه اسناد به این امر توجه دارد که افراد چه دلایلی را برای رویدادهای زندگی خود در نظر می گیرند. برای نمونه، اگر فردی در یک کار موفق شود یا شکست بخورد، چه عامل یا عواملی را علت موفقیت یا شکست خود می داند.17 علت یابی رویدادها تأثیر بسزایی روی انگیزه تحصیلی کودکان دارد. اگر افراد شکست های خود را به علت های بیرونی، پایدار و کنترل ناپذیر نسبت دهند، انتظار خواهند داشت که در آینده نیز با شکست روبه رو شوند. پس چون علت شکست وجود دارد، خود آن هم وجود خواهد داشت. اگر فرد، عوامل درونی، گذرا و کنترل پذیر را دلیل شکست خود بداند، انتظار دارد که در آینده، جلو شکست را بگیرد؛ زیرا عوامل آن کنترل پذیر و گذراست. در مورد موفقیت نیز این دو نوع اسناد، همان کارآیی را دارد.
به بیان آشکارتر، اگر کودکان علت شکست خود در امتحان را نداشتن استعداد و توانایی بدانند، در آینده، انتظارهای پایینی از خود خواهند داشت، احتمال رسیدن به موفقیت در نظرشان ضعیف می شود، خودپنداره و عزت نفسشان پایین می آید و در آخر، از انگیزه و روحیه شان کاسته می شود. اگر کودکی بدشانسی یا سخت گیری معلم را علت شکست خود بداند، خودباوری و عزت نفس او آسیب نمی بیند و احتمال رسیدن به موفقیت در آینده را در نظر می گیرد. همچنین اگر کودکی تلاش نکردن را علت شکست خود بداند، احتمال رسیدن به موفقیت در نظر او از بین نمی رود و در آینده بیشتر می کوشد تا موفق شود. در مورد موفقیت ها نیز این امر صادق است. اگر کودکی موفقیت هایش را به تلاش و توانایی خود نسبت دهد، در آینده نیز خود را فردی توان مند می داند و برای موفقیت، بیشتر می کوشد.
والدین می توانند اسناد کودکان را تحت تأثیر قرار دهند؛ زیرا در زندگی افراد رویدادهایی اتفاق می افتد، والدین آنها را برای همدیگر یا دیگران تعریف می کنند و هم زمان با تعریف آنها علت هایی برای آنها می آورند. برای نمونه، «امروز حالم خوب نبود، نتوانستم کارهایم را درست انجام دهم.» «احمد، دوستم، رئیس شد؛ چون آدم خوش شانسی است.» «امیر هیچ وقت آدم موفقی نبوده است؛ چون پشتکار ندارد.» این گونه اظهار نظرهای والدین، نوعی اسناد و علت یابی را نشان می دهد. کودکان، با دقت به گفته های والدین گوش می سپارند. آنان ضمن اینکه محتوای خاص اسناد والدین را فرا می گیرند، سبک کلی علت یابی آنها را نیز می آموزند و خود نیز همان سبک را در زندگی شان به کار می برند.18 کودکان با استفاده از این اسناد، احتمال رسیدن به موفقیت را کمتر یا بیشتر می کنند و بدین ترتیب، انگیزه آنها کم یا زیاد می شود.

پی نوشت ها :

* این مقاله گزینش و تلخیصی است از: نجیب الله نوری، انگیزه های بزرگ برای دانشمندان کوچک، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی=، چاپ اول، 1390.
1. سپالدینگ، چری لین، انگیزش در کلاس درس، ترجمه: حسن یعقوبی و ایرج خوش خلق، ص3.
2. اسماعیل بیابانگرد، روش های پیش گیری از افت تحصیلی، ص35.
3. «عن عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ7 قَالَ لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَ لَوْ بِسَفْکِ الْمُهَجِ وَ خَوْضِ اللُّجَج». (محمد کلینی، کافی، ج1، ص35)
4. الیزابت هارتلی بروئر، ایجاد انگیزه در کودکان؛ ابزارها و روش هایی برای کمک به خودجوش بودن کودکان، ترجمه: احمد ناهیدی، ص155.
5.علی اکبر سیف، روان شناسی پرورشی نوین، ص348.
6. روش های پیش گیری از افت تحصیلی، ص33.
7. همان، ص34.
8.جان مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ترجمه: یحیی سیدمحمدی، ص134.
9.روش های پیش گیری از افت تحصیلی، ص45.
10.جان مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ص133.
11.روش های پیش گیری از افت تحصیلی، ص45.
12.همان، ص46.
13.جان مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ص133.
14.علی اکبر شعاری نژاد، یادداشت هایی درباره نظریه های انگیزش در آموزش و پرورش، ص120.
15. Mc Clelland.
16. جان مارشال ریو، انگیزش و هیجان، ص230.
17. محمدکریم خداپناهی، انگیزش و هیجان، ص161.
18. مارتین سلیگمن و همکاران، کودک خوش بین، ترجمه: فروزنده داورپناه، ص134.

منبع : فصلنامه اشارت، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، شماره 148.